loading...
خیس از شبنم
هاجر بازدید : 162 چهارشنبه 31 شهریور 1389 نظرات (1)

 

for ever and ever love can keep us together

 لب ها می لرزند. شب می تپد... جنگل نفس می کشد.

پروای چه داری! مرا در شب بازوانت سفر ده.

انگشتان شبانه ات را می فشارم و باد شقایق دور دست را پرپر می کند.

به سقف جنگل می نگری: ستارگان در خیسی چشمانت می دوند.

بی اشک چشمان تو ناتمام است... و نمناکی جنگل نارساست...

دستانت را می گشایی گره ی تاریکی می گشاید.

لبخند می زنی رشته ی رمز می لرزد.

می نگری رسایی چهره ات حیران می کند.

بیا با جاده ی پیوستگی برویم.

چشمان را بسپاریم که مهتاب آشنایی فرود آمد.

لبان را گم کنیم که صدا نابهنگام است......

درخواب درختان نوشیده شویم که شکوه روییدن در ما می گذرد!

باد می شکند شب راکد می ماند... جنگل از تپش می افتد.

جوشش اشک هم آهنگی را می شنویم و شیره ی گیاهان به سوی ابدیت می رود.....

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط حسین در تاریخ 1348/10/11 و 2:06 دقیقه ارسال شده است

سلام خوبی؟
وب خوبی داری دوست داشتی به منم سر بزن
موفق باشی


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 9
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 20
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 17
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 17
  • بازدید ماه : 23
  • بازدید سال : 150
  • بازدید کلی : 701