توصیه های روانی (کنترل خود و زندگی)
در واقع باید بدانیم که:
هیچ معنای واقعی در یک میلیون پول یا در رئیس شرکت بودن یا در مادر شدن وجود ندارد بلکه معنا در زمان حال یافت می شود. در «آینده» بهتر بودن، بهتر از در «حال» نبودن نیست. اگر، بخواهید معنا را پیدا کنید، باید به زمان حال توجه کنید، و در زمان حال است که شما پاداش هایتان را می یابید.
جملاتی که در آن «اگر» «ای کاش» «شانس» به کار رفته است غلط است از آنها استفاده نکنید.
همانطور که چیزهای بیشتری را راجع به قوانین جهانی می آموزیم، تمایل پیدا می کنیم مراحل زیر را حل کنیم.
مرحله ی (1): ما هیچ هدف خاصی نداریم. باورمان اینست که زندگی بازی شانس است. و بدون اینکه به جای خاصی برویم، بی هدف زندگی می کنیم: و این ذهنیت افراد قربانی است.
مرحله ی (2): ما روی اهدافمان کار می کنیم. مواضع اهدافهمان را شناسایی می کنیم در میابیم که اگر تجسم و تلاش منسجم با هم ترکیب شوند، نتایج خارق العاده ای حاصل می شوند. همچنین متوجه می شویم که گاهی اوقات شما به اهدافتان می رسید، اما آنها شما را شادتر نمی کنند.
مرحله ی (3): ما روی خودمان کار می کنیم. به این حقیقت پی می بریم که اگر در زمان حال نهایت سعی خود را بکنیم و بگذاریم زندگی خود بر ما آشکار شود، آنگاه اغلب زندگی پاداش هایی را به ما می دهد که بزرگتر از آنند که ما تصور کرده بود یم. همچنین در میابیم که باید بین سخت کوشی و زمان بندی خوب تعادل ایجاد کنیم. و می فهمیم که درماندگی و ناامیدی چاره دارند. و بالاخره، همانطور که تعادل و آرامش خاطر بیشتری بدست می آوریم، اعتقادمان به کشمکش و دعوا با حس مبارزه طلبی جایگزین می شود.
پس معنای زندگی کجاست؟
ما زندگیمان را با یک کار بزرگ معنا دار نمی کنیم. بلکه باید معنا را در انبوه کارهای کوچک جستجو کنیم، و ارتباطی را میان آنها بیابیم.
حالا خط مشی کوتاهی در روابط انسان ها:
شش کلمه مهم: من قبول می کنم که اشتباه کردم.
پنج کلمه مهم: کارت را خوب انجام دادی.
چهار کلمه مهم: ببینم نظر تو چیست؟
سه کلمه مهم: اگر لطف کنید.
دو کلمه مهم: خیلی ممنون.
یک کلمه مهم: ما.
کم اهمیت ترین کلمه: من.