loading...
خیس از شبنم
هاجر بازدید : 141 دوشنبه 29 شهریور 1389 نظرات (0)

به آن زیبایی می اندیشم که زمان را به فراسو برد؛

به دنیایی که هیچ چیز دیگری نمی شناسد.

جایی که همه چیز پاک است و ناب و نیکو.

و انسانها آرزومند آن که یار یکدیگر باشند!

جایی که کشف خود راه و رسم زندگی است...

و هراسی از شکست در دلها نیست.

جای که خدا در وجود یکایک ما حضور دارد!!

و برای همه حقیقت او آشکار است.!

به زمانی می اندیشم رها از رنج...

جایی که عشق معنایی پیوسته یافته است؛

تا انسانها را تا ابد به هم پیوند دهد...

به آن می اندیشم که تمام این ها روزی حقیقت یابند!

و نیایشم این است که در همه اینها با تو سهیم باشم...

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 9
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 19
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 16
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 16
  • بازدید ماه : 22
  • بازدید سال : 149
  • بازدید کلی : 700