در میان نیستی های این هستی به دنبال تکه ای هستی نباش، آنچه هست و نیست همه برای توست....
حس بی قرار درونت را افسار کن....... اگر تو به گوهر، گوهر نگفته بودی او همان سنگ بود! پس خودت می سازی آنچه می بینی....
در بی قراری پی قراری، در قرار بی قراری را می جویی!!! تو چه می خواهی؟ آنچه که داری همان است که می خواهی......... کمی فکر کن.
این همان حقیقتی است که اگر داشته هایت را بگیرند در غمشان شیون سر می دهی، ولی اگر نگیرند هیچوقت در زندگی ات نیستند...
تو نمی دانی که چه داری!! کمی فکر کن.
تو اگر همان نیستی که می خواهی پس باید چیز دیگری می بودی چون تو همانی که می خواهی... می دانی؟!!!
کمی فکر.......... نه ... تو که فکر نمی کنی! تو فقط می بینی .......
گاهی وقتها باید چشم ها را بست! کمی فکر کن.